پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
سقف خونه ی ماسقف خونه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

دختر دانا و پرمهر مامان

مامانا حتی تو بهشت هم روی آرامش رو نمیبینن

1393/10/13 1:47
نویسنده : مامان زهره
2,016 بازدید
اشتراک گذاری

مامانا حتی تو بهشت هم ...

مامانا حتی تو بهشت هم روی آرامش رو نمیبینن.

اونجا هم دغدغه بچه هاشونو دارن .

اونجا هم برای غم وغصه بچه هاشون اشک میریزن

بی تاب میشن

وحتما دعا میکنن

اینو از خوابی که چند شب پیش خاله مریم دید فهمیدم.

و یا از اون شبی که

مریض بودی و شب از نیمه گذشته بود

اسم دارو تو فراموش کرده بودم

به خاله زنگ میزدم که اسم دارو رو بپرسم اما چون خواب بود جواب نمیداد

از صدای گریه هات گیج و سر درگم شده بودم

دستم به هیچ چیز بند نبود

یه دفعه خاله زنگ زد گفت با صدای مامان که روسرم داد میزده :مریم،مریم

از خواب پریدم و پیامتو دیدم.

مامانم بی تاب جگر گوشه دخترش شده بود.

واقعا دلم برای مامانم تنگ میشه

چه حسی داره وقتی بچه ات داره اشک میریزه نتونی به آغوشت بگیریش؟

چقدرررر وحشتناک

اما حس خوبیه، وقتی که غصه داری و غمگینی احساس کنی مامانت داره تو رو میبینه و بی تابت میشه

حتی اگه نتونه بغلت کنه

حتی اگه نتونی بغلش کنی

آه ه ه چقدر بی رحمم

مثل بچه گیا ،وحتی نوجونی وجونی ،وقتایی که اذیتش میکردم ،وقتایی که مامانم باهام قهر میشد،بلند بلند گریه میکردم تا مامانم صدامو بشنوه دلش بسوزه و بی تاب بشه ،غصه بخوره،بیاد بغلم کنه وببوسه.

الان حتی اگه تو گوشه ی تنهایی خودم، حتی اگه بی صدا  گریه کنم میشنوه.

الانم گاهی اوقات گریه میکنم

گریه نمیکنم که بی تاب بشه ، غصه بخوره یا دلش بسوزه

گریه میکنم چون بیتابم، غصه میخورم ودلم میسوزه بخاطر نبودنش.

ایشاله هیچ بچه ای غمگین نشه که مامانا روی آرامشو ببینن.

پسندها (8)

نظرات (8)

مامان کلاغی
16 دی 93 14:39
چقد این نوشته ت رو دوس داشتم. در عین حزنی که داشت اما عمق محبت مادری رو می رسوند... سایه ت بالای سر بچه ت مستدام
مامان زهره
پاسخ
ایشاله نی نیت به سلامتی بیاد تو اغوشت
مامان عليرضا
17 دی 93 23:43
سلام زهره جون.چند روز پیش تو ماشین این پستت رو خوندم و کلی اشک ریختم ولی متاسفانهئنتونستم برات نظر بذارم.تا امروز هم فرصت نکرده بودم بیام سراغ نت و نت بازی. انقدر این پستت منو تحت تاثیر قرار داده که نگو.خدا ایشالا مادر گلت رو قرین رحمت کنه و سایه ی شما رو بالای سر دختری و همسری نگه داره.
مامان زهره
پاسخ
دوست خوبم خبلی متاسفم که باعث نارحتیتون شدم،واقعا نارحت میشم کسی با خوندن این پست دلش بگیره ،وقتی این متن رو مینوشتم واقعا دلم گرفته بود.ایشاله همیشه شاد وخندون باشین در کنار همه کسانی که دستشون دارید.
❈ Kosar❈
19 دی 93 12:03
سلام خاله جون وبتون عالیه اگه موافق باشید باهم تبادل لینک داشته باشیم
مامان زهره
پاسخ
ممنون عزیزم شما هم وب زیبایی دارید
مامانی
21 دی 93 11:34
پستت خیلی غمگین و در عین حال آرامش داشت با خوندنش اشک ریختم برای مادری کردن مامانها .. برای اینکه از وقتی بچه دار میشن تا وقتی که به دنیای ابدیت میروند همیشه و همه جا دلهره جیگر گوشه هاشون رو دارند سایه ات بالای سر فرزندت مستدام
مامان زهره
پاسخ
ایشاله همیشه در کنار اعضای خانواده شاد باشید ممنون از لطفتون
مریم مامان آیدین
23 دی 93 12:06
سلام زهره جون...خیلی قشنگ بود این پستت...درسته غمگین بود ولی یادمون انداخت درسته مادر شدیم ولی هنوز هم بچه های کوچولوی مامان هامون هستیم....بچه ها هیچ وقت بزرگ نمیشن...حتی اگه مامان بشن
مامان زهره
پاسخ
سلام دوست خوبم ببخشید اگه این پست غمگینتون کرد،امیدوارم کنار اعضای خانواده همیشه شاد باشید.حق با شماست،حس نیاز به مادر هیچ وقت پایان نداره مخصوصا وقتی خودت مادر باشی
Kosar
26 دی 93 21:01
Hello Web Shmaalyh When I think of my baby picture Shmarv Eji and brotherly to me I come to the right website Vag·h agree Bvdyyd They do link exchange Wow
مامان زهره
پاسخ
Sorry I do not know what you mean Please explain better
مامان محمد عارف
30 دی 93 17:57
چه معجزه ای که مادر خدا بیامرزت رفته خواب خواهرت و بیدارش کرده .... خدا مامانتو قرین رحمت کنه
مامان زهره
پاسخ
ممنون دوست خوبم،انشاله خداوند روح همه رفتگان رو قرین رحمت کنه
مامان گلشن
25 بهمن 93 17:56
عالی نوشتی خواهر .اشکم رو در آوردی. .راست میگی وقتی بچه تر بودیم و مامان هامون دعوامون میکرد ن بلند بلند گریه میکردیم که دلشون بسوزه ...الان هم که دارم وآب رو مینویسم اشکهام همینجوری سرازیره
مامان زهره
پاسخ
ایشاله هیچ وقت غمگین نباشید،ببخشید این پستم غمگینتون کرد امیدوارم لباتون پر از خنده باشه