دخترم نازمو خرید...
دیروز کاری کردی که از دستت عصبانی شدم.
بلند شدم، گفتم از دستت ناراحتم و به نشانه اعتراض ...
دیروز کاری کردی که از دستت عصبانی شدم.
بلند شدم گفتم از دستت ناراحتم و به نشانه اعتراض رفتم تو اتاق و مشغول شدم به اتو کردن لباس.
اومدی کنارم ،رومو برگردوندم و گفتم برو مامان از دستت ناراحته،ناراحتم کردی .
دستت رو گذاشتی رو شونه ام گفتی مامان ماماننگاهت کردم سرتو خم کردی و بهم لبخند زدی ،به لبخند بی نظیرت بر خلاف میلم توجه نکردم .
دوباره تکون تکونم دادی و گفتی :مامااان، بازهم نگاه سرد من وبازهم لبخند تو....
داشتم برات دیووونه می شدم خواستم بغلت کنم و بچلونمت اما خب ....باید مامان جدی باشم
یک دفعه اومدی دستت رو انداختی دور گردنم و منو بوسیدی یه بوس صدا دار بهتره بگم ماچ کردی .
منو میگی داشتم بیهوش میشدم از بوسه ات اولین بار بود ازین کارا میکردی اونقدر بوست کردددددددم که نگو تو هم حسابی خندیدی و خوشحال شدی.
داشتم از خوشحالی میمردم ،دخترم براش مهم بود مامان ازش ناراحت نباشه تلاش کردی از دلم در بیاری ناراحتی رو تو چشمات خیلی واضح میشد دید .
از دیروز وقتی میخوای کار اشتباهی بکنی تا بهت میگم از کارت ناراحت میشم از انجامش منصرف میشی.