آخه چقد طالب علم ؟!!!!
آخه چقد طالب علم مامانی صبح ساعت هفت ونیم پا میشی نه سلامی نه علیککی بووووم.....
آخه چقد طالب علم مامانی صبح ساعت هفت ونیم پا میشی نه سلامی نه علیککی بووووم کتاب قصه تو میکوبی رو سر مامان وبابا که چی...یعنی برام کتاب بخون من بیچاره با چشای خواب کور مال کورمال کتاب رو ورق میزنم همینجوری یه چیزایی رو تعریف میکنم اما تو که راضی نمیشی هیچ جوری کلاه سرت نمیره باید صدای تک تک حیونای کتابتو برات در بیارم تصمیم گرفتم کتاباتو شبا که خوابی قایم کنم تا صبح نتونی پیداشون کنی
مامان جون پیش خودت نگی عجب مامان بی حوصله ایی دارم اما مامان رحم داشته باش آخه کی اول صبح میتونه صدای بیست تا حیوون رو تقلید کنه
در طول روز مامانی تو روز نوکرتم هستم تو بگو همه حیوونای یه جنگل،باااااشه؟
تازه کارتای صد آفرینتو نگفتم قسمت حیواناتشو به یک بار و دوبار و سه بار که راضی نیستی داری از شدت خواب بیهوش میشی اما باز اصرار داری بخونم
منم مجبور میشم دونه دونه از کارتا رو زیر قالی زیر پتو زیر لباسم لای کتاب قصه ات زیر مبل .... قایم کنم که یواش یواش یک دفعه همه کارتا غیب شن وتو بری سراغ یه بازی دیگه یا شاید بخوابی
اونقدر این کارتا رو جابجا کردم الان نمیدونم کجا گذاشتمشون وتو که بازم هوای کارتا به سرت زده بود یه عالمه گریه کردی
مامان به قربونت باور کن نمیدونم کدوم سوراخ گذاشتمشون که خودمم پیداش نمیکنم!!!!