پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
سقف خونه ی ماسقف خونه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

دختر دانا و پرمهر مامان

تنگه رازیانه

الهی فدای کنجد مامان بشم که الان اونقدر بزرگ شدی که ضربه هات تا زیر سینه ام  اومده ماه پریه مامان. لحظه شماری میکنم روزی رو که دستاتو بگیرم. 65روز دیگه انشاله توی بغل مامان وبابایی ،دیروز بازم رفتیم کوه نوردی خیلی خوش گذشت. با،بابا جون یه عالمه میون گلها راه رفتیم و گل چیدیم ،فقط خودمون سه نفری. خیلی جای قشنگی بود ایشاله به دنیا بیای من وبابایی بهت نشون میدیم دنیا چقدر قشنگه اگه ما خودمون خرابش نکنیم،خدارو شکر میکنم برای اون گلها درختها کوهها دره ها وتو عزیز دل مامان وبابا. شبت بخیر عزیزم 92/02/01 01:42 اینم یه عکس از طبیعت زیبای تنگه رازیانه ،جای شما خالی عزیزم ...
1 ارديبهشت 1392

سفره هفت سین 1392

سال 1392 مبارک دخترم ایشاله سال خوبی داشته باشیم . اینم سفره هفت سین مامانی که به عشق تو چیدمش مامانی . با نمادهایی از تو لباسایی که بابابزرگ محمد از کربلا برات آورده عروسک خوشگلی که از مشهد برات خریدم کفشای کو چولوی حصیری(البته تزیینه برای پای تو نیست مامان جون)   ...
2 فروردين 1392

از مامان زرنگ تری...

تو هفته 25 رفتیم سونوگرافی آقای دکتر گفت810گرمی خیلی برات ذوق کردم میگفت چند گرمی از اونی که باید باشی تپل تری،اما خانوم دکتر گفت من دوکیلویی کم وزنم باید زیادتر بخورم،راستی پتویی که دارم برات میبافم چیزیش نمونده تموم شه خیلی خوشگل میشه حتما دختر با ذوقم خوشش میاد الهی فدات شم. شنبه 91/12/26 ...
26 اسفند 1391

سفر به مشهد

دختر نازم به امید خدا میخواییم راهیه زیارت حرم امام رضا بشیم خیلی وقته تصمیم گرفتیم تو دورانی که توی شکم مامان هستی تا فرصت باقی مونده وسفر هوایی برام ممنوع نشده ببریمت پابوس آقا امام رضا،میخوام تو اون مکان مقدس از ته قلبم سلامتیت رو از خدا بخوام. ...
19 اسفند 1391

زیبای من ....

زیبای من شمردن بلدم از خیلی سال پیش... اما این روزا گم میکنم لحظه ها و ساعتهارا... تقویم کوچکم را صدبار بیشتر نگاه میکنم... مدام مینشینم ومیشمارم روزهای با تو بودن را... هفته ها حالا برایم معنای دیگری دارد هم برای من هم برای آنهایی که بعد از احوالپرسی میپرسند الان هفته چندمی؟؟؟ و این یعنی چند هفته مانده تابه تو رسیدن.
17 دی 1391

یه قیلی بیلی هایی تو شکمم احساس میکنم...تویی دخترم؟

سلللللللام ای نی نی تنبل خسته شدم از بس منتظر یه تکون  از تو بودم. بعضی وقتا یه قیلی بیلیایی تو شکمم احساس میکنم اما نمیدونم تویی یا یه چیز دیگه،یالا مامان یه تکون حسابی بخور تا مامان کیف کنه برات اما خب الن 14 هفته و3روزته شاید انتظار زیادی دارم ازت نمیدونم عزیزم .از خدا سلامتیتو میخوام، بوووووس شب بخیر جمعه 91/10/8   ...
8 دی 1391

تمام وجودم پر از استرسه

سلام گلم مامان خیلی ناراحته خیلی نگرانم تمام وجودم پر از استرسه خیلی نگرانتم از اینکه تو نی نی نازم سالمی؟ اینکه کاری نکنم مریض شی گرفته تا اینکه چجوری بدنیات بیارم بزرگت کنم چجوری تا سونوی بعدی که نمیدونم کیه تحمل کنم تا از سلامتیت مطمئن شم روی ماهتو ببینم ودلم آروم شه..
14 آذر 1391