پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
سقف خونه ی ماسقف خونه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

دختر دانا و پرمهر مامان

چطور از پوشک گرفتمت

1394/10/6 2:13
نویسنده : مامان زهره
1,458 بازدید
اشتراک گذاری

نوشته شده در3 آبان 94

سلام به نازنین دخترم

دخترم بالاخره تونستی یاد بگیری بری دستشویی.بعد از ماهها تمرین و سختی و کثیف کاری در نهایت تصمیم گرفتی دیگه شلوارت رو کثیف نکنی.

از فروردین ماه بود که دیگه پوشکت نکردم و میبردمت دستشویی و...

 ...حدودا دو ماهی هست که شبها توی خواب میبرمت دستشویی،تو همون خواب و بیداری کارت رو انجام میدی و بعدش تخت میخوابی اما نکته اش اینجاست که توی نور چراغ خواب میبرمت دستشویی  وگرنه بیدار میشی و گریه میکنی.

تمام این تلاشها ظاهرا فایده ایی نداشت با اینکه کاملا مشخص بود میتونی دفعت رو کنترل کنی اما حوصله نداشتی به خودت زحمت بدی و بگی دستشویی داری آخه به قول خودت یا داشتی بازی میکردی یا کارتون میدیدی،من هم تا جایی که در توانم بود سعی کردم از خشونت و تنبیه استفاده نکنم ،فقط یادآوری میکردم که نباید شلوارت رو کثیف کنی و.....

تا اینکه چند روز پیش فکری به ذهنم رسید تصمیم گرفتم  اگه شلوارت رو کثیف کنی  بهت بگم که باید نتبیه بشی واز بازی و کتاب خوندن خبرب نیست،وهمین کارو کردمو جواب داد خیلی ناراحت میشدی با گریه به طرفم میومدی و التماس که مامان بیا بریم بازی منم باهات هم دردی میکردم و قیافه غصه دار به خودم میگرفتم و میگفتم مامانی چرا شلوارتو کثیف کردی که تنبیه بشی حالا من چکار کنم که نمیتونم ونباید باهات بازی کنم چون تنبیه شدی،و بغلت میکردم و دلداریت میدادمو تو هم منو محکم بغل میکردی و غصه میخوردی و به همین راحتی  دیگه قبل از خرابکاری داد و فریاد که مامان بدو بدو بریم دستشویی و خودت رو زودتر از من به دستشویی میرسوندی .

الان یه هفته هست که دخترم دیگه خودش رو کثیف نمیکنه.

این چالش رو هم باهم پشت سر گذاشتیم چالش بعدی غذا خوردن و خوابت خواهد بود.

............................................................................................................................................................

پی نوشت:6دی 94

 تعطیلات گذشته چند روزی آیلین اینجا بود،آیلین همچنان پوشک میشه،وقتی باهم هستین به هر دوتاتون حسابی خوش میگذره،با تموم شدن تعطیلات آیلین رفت خونه شون و اتفاق بدی که افتاد این بود که تو  با دیدن آیلین و از بین رفتن نیازت به بازی با من و کتاب خوندن تصمیمت رو درمورد دستشویی رفتن عوض کردی و با کمال تاسف برگشتی سر خونه اول،تا چند روز از غصه سر درد داشتم متاسفانه گاهی دعوات میکردم واقعا نا امید شده بودم زحمت چندین ماه ام درحالی به باد رفت که فکر میکردم نتیجه داده اصلا تلاشی برای کنترل دستشوییت  نمیکردی  نمیدونی چه حالی داشتم  دیگه بازی نکردن و کتاب نخوندن برات مهم نبود....

اما در نهایت تصمیم گرفتم به خودم مسلط بشم  و از اول شروع کنم یعنی با هر بار خرابکاری تو شلوارت  فقط بهت یاداوری میکردم که اشتباه کردی و باید به دستشویی میرفتی بدون هیچ حسی نشان از خشم یا ناراحتی در چهره ....

و اینبار بجای شیوه تنبیه تصمیم گرفتم تشویق رو بکار ببرم چند تا برچسب جذاب برات تهیه کردم و برات توضیح دادم  هربار که توی لگن دستشویی کنی یه برچسب جایزه میگیری.واقعا عالی جواب داد از اول هم باید همین کار رو میکردم .روشی که با شادی و خوشحالی همراه بود

الان که این متنو مینویسم دو هفته ایی هست که خودت دستشویی میری.

پسندها (1)

نظرات (0)