اولین سفرت به مشهد مقدس
سلام نازنینم
زیارت قبول جوجه مامان،دختر گلم ،15 اسفند 93 راهی حرم مطهر اقای مهربانی ها امام رضا شدیم.جای همه اونایی که دوستشون دارم خالی بود برای خیلیا ...
سلام نازنینم
زیارت قبول جوجه مامان،دختر گلم ،15 اسفند 93 راهی حرم مطهر اقای مهربانی ها امام رضا شدیم.جای همه اونایی که دوستشون دارم خالی بود برای خیلیا دعا کردم به نیت خیلیا نماز زیارت خوندم وبه نیابت مامان شهناز زیارت کردم.
از اونجایی که عاشق حیوونا هستی ،رفتیم باغ وحش ،از دیدن حیوونا حسابی کیف کردی مخصوصا برای میمونا ،اونقدر براشون جیغ کشیدی واونقدر صداشونو تقلید کردی که نگو و نپرس،جالب اینجاست که هر وقت میپرسیم : پارمیس میمونا چکار کردن؟ شروع میکنی به بالا پایین پریدن.
تو این سفر عاشق بالا پایین رفتن از پله و اسانسور شدی،مخصوصا پله برقیبا شجاعت میپری رو پله برقی بدون ذره ایی اشتباه و ترس ،یه ساعتی که تو فرودگاه بودیم کارمون این بود که از پله برقی بریم بالا با آسانسور بیایم پایین با اسانسور بریم بالا با پله برقی بریم پایین و...............
خودت باید مشخص میکردی از پله بریم یا آسانسور.
یه دفعه که داشتیم تو رستوران هتل غذا میخوردیم شروع کردی به غر غر منم گذاشتمت رو زمین و گفتم:دخترم برو به اون دختر کوچولو سلام کن بپرس از کدوم شهر اومدی و..... که بتونم تو این فاصله سریع غذامو بخورم چند لحظه بعد همه رو شونو برگردوندن سمت ما که خانوم بیاین دخترتونو ببینین داره چکار میکنه.... منم وحشت زده از جام پریدم ببینم چه دست گلی به آب دادی ،نگو تو رفتی سراغ دختر کوچولو دستات رو گذاشتی رو لپاش و خوشگل بوسیدیش ،اونقد ناز و مهربون بوسیدیش که نظر همه رو جلب کرده بودی
همه میگفتن به به چه دختر کوچولوی مهربونی.
روزای اول خوب غذا میخوردی و خدا رو شکر غذای هتل رو میشد بهت داد بجز شام که اونم خوشبختانه همیشه کنار هر وعده شام سوپ بدون فلفل داشتن ،صبحونه هم میخوردی .
پارمیس جونم عاااااشق کره هستی اونقدر که بخاطرش زمین وزمان رو بهم میریزی .
بدیش اینجاست که کره رو خالی خالی بدون نون و مربا دوست دارییعنی دوست داری مثل سیب کره رو گاز بزنی.
اما روزای آخر بد غذا شدی اونجا بود که سرلاک به داد دوتامون رسید.نا گفته نماند که سرما خوردی و تب کردی و کمی اذیت شدی.
در کل اولین سفرمون به همراه تو خاطره انگیز بود ،من عاشق اون عکسی هستم که من وبابا ،با لباس قاجاری انداختیم .
خیلی جاها دوست داشتم بریم که فرصت نشد اما انشاله دفعه های بعدی که شما بزرگتر شدی حتما با هم میریم و حسابی خوش میگذره.زیارتم که واقعا به دلم نشست ایشاله نسیب همه اونایی که آرزشو دارن بشه.
عکسهای زیادی هم از سفرمون دارم که سر فرصت میذارم تو وبلاگت