لذتی که نبردیم...!
زهره:
یه چراغ خواب حبابی خریده بودم ازونایی که توشون آب و یه عالمه اکلیله وقتی آوردمش خونه به پارمیس نشون ندادم که اگه تکونش بدی چطور اکلیلا تو اب پخش میشن و به آرومی مثل ریزش برف فرود میان...حوصله نداشتم همش بگم نکن بذار سرجاش بذار سر جاش باهاش بازی نکن میشکنه.
تا اینکه یه روز خیلی اتفاقی زدم شکوندمش ...افتاد زمین هزار تیکه شد و اکلیلاش پخش زمین شدن پارمیس پرسی وااای مامان اینا چین چه خوشگلن
و من فقط به این فکر میکردم که عجب، نذاشتم پارمیس از زیبایی این چراغ خواب لذت ببره آخر سر خودم زدم شکستمش تو دلم میگفتم چه حیف شد کاش میذاشتم پارمیس زیبایشو میدید ...
آخه این چه کاری بود من کردم
یه چراغ خواب حبابی خریده بودم ازونایی که توشون آب و یه عالمه اکلیله وقتی آوردمش خونه به پارمیس نشون ندادم که اگه تکونش بدی چطور اکلیلا تو اب پخش میشن و به آرومی مثل ریزش برف فرود میان...حوصله نداشتم همش بگم نکن بذار سرجاش بذار سر جاش باهاش بازی نکن میشکنه.
تا اینکه یه روز خیلی اتفاقی زدم شکوندمش ...افتاد زمین هزار تیکه شد و اکلیلاش پخش زمین شدن پارمیس پرسی وااای مامان اینا چین چه خوشگلن
و من فقط به این فکر میکردم که عجب، نذاشتم پارمیس از زیبایی این چراغ خواب لذت ببره آخر سر خودم زدم شکستمش تو دلم میگفتم چه حیف شد کاش میذاشتم پارمیس زیبایشو میدید ...
آخه این چه کاری بود من کردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی