پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
سقف خونه ی ماسقف خونه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

دختر دانا و پرمهر مامان

و اما سفر...

سلام نازنینم امشب اولین شب پاییزه اولین شب پاییز به خیر و خوشی عزیزم اومدم بگم که رفتیم سفر ،خدا رو شکر سفر خوب و پر خاطره ایی بود سفرمون اونقدر خوش گذشت که ... سلام نازنینم امشب اولین شب پاییزه اولین شب پاییز به خیر و خوشی عزیزم اومدم بگم که رفتیم سفر ،خدا رو شکر سفر خوب و پر خاطره ایی بود سفرمون اونقدر خوش گذشت که اگه الان ازم بپرسن حاضری با ماشین بری سفر یک هفته ایی، فوری میپرم تو ماشین ،واقعا تجربه جالبی بود. خدا رو شکر کشورمون قدم به قدمش زیباییه که نمیشه شمردشون. اما از کجا به کجا رفتیم... اولین محل اتراقمون همدان بود مکانهای دیدنی همدان زیاده تقریبا باهم از همه شون دیدن کردیم،تو شهر بازی حسابی خوش گذروندی...
30 شهريور 1394

آیاااااا راهی سفر میشیم؟

از یک هفته پیش رفتنمون به سفر قطعی شد ،از اون روزبا وسواس نقشه سفرمونو با یک عالمه  دقت برنامه ریزی کردم اینکه به کجا بریم از کجا برگردیم مکانهای تفریحی مسیر رو ،نقشه راهها و ... خلاصه همه رو برنامه ریزی کردم ،و اونوقت سه چهار روز مونده به سفر چه اتفاقی میا فته..... 1:دو روز مونده به سفرهوا طوفانی میشه پر از گرد و غبار خب این مهم نیست میگذره 2:ماشین بابا نقص اساسی پیدا میکنه که خب، باید به فال نیک گرفت که قبل از سفر ایرادش در اومد 3:شبها  هم سرد شده،نمیدونم پاییز چرا اینقدر برای اومدن عجله داره!!!! 4:از همه بدتر دختر گلم مریض شده نمیدونم این مریضی از کجا اومد اسهاااال شدی اونم چه اسهالی خیلی خیلی شدید ایراد کار این...
12 شهريور 1394

نقاشی و کاردستی

  این عروسک انگشتی ها رو از اینجا یاد گرفتم و برای دختر نازم درست کردم           این نقاشی ها رو هم با هم کشیدیم : تو این نقاشی من آدمک رو کشیدم بعد برات لکه های رنگ رو ریختم شما هم با نی فوتشون کردی. تو این نقاشی به انتخاب خودت رنگ روبا قلم مو  روی بادکنک میزدی بعد رو کاغذ چاپش میکردی. برای این نقاشی قلم مو رو به رنگ دلخواهت آغشته میکردی و روی کاغذ ضربه میزدی ،منم براشون ساقه کشیدم البته خودت قبلش با چنگال آغشته به رنگ ساقه کشیده بودی.   اینم اولین نقاشیت که یه آدم رو خیلی واضح کشیدی البته بعد از یه عالمه تمرین ،الهی قربونت...
24 مرداد 1394

من مو میبینم و تو پیچش مو!

دختر نازنینم امشب هم در حالی بخواب رفتی که... امشب هم در حالی بخواب رفتی که، موهای من لابه لای انگشت های ظریفِ به هم گره خورده ات بود ،با چهره ای پر از معصومیت و آرامش ،بعد از این همه شیطنت های روزت. چهره ای که دست کمی از چهره ی آنچه که از فرشته های خدا در ذهن دارم نداره. به موهام علاقه خاصی داری ،موهای لَخت و صاف و نرمی ندارم نمیدونم چه ویژگی  تو موهای مامان میبینی که اینقدر برات آرامش بخشه. این عادت رو دوران نوزادیت هم داشتی، زمانی که موقع شیر خوردن حتما باید یه رشته از موهام رو لابلای انگشتات می پیچیدی. نمیدونی چه حسی دارم  وقتی تو بخواب رفتی وخیلی آروم موهام رو از لابلای انگشتات بیرون میکشم. نمیدونی چه ح...
27 تير 1394

مامان نون میپزه!

سلام به روی ماه دخترم امروز مامانی باز رفت دنبال یه تجربه جدید ،حدس میزنی چی باشه... سلام به روی ماه دخترم امروز مامانی باز رفت دنبال یه تجربه جدید ،حدس میزنی چی باشه... بله، چی میتونه باشه جز پختن کیک و شیرینی... عاشق پختن کیک وشیرینی هستم،این دفعه سعی کردم برای اولین بار از این نونهایی که مامان آوینا جون درست کرده بپزم.یه خمیر بازی حسابی راه انداختم سر تا پام آردی شد ،ورز دادن خمیر خیلی سخت بود دفعه اولی بود که این کارو میکردم موقع مشت ومال خمیر یاد یه خاطره تو بچگیم افتادم که اولش حسابی خنده ام گرفت بعدشم گریه!... بچه که بودیم مامان شهناز برامون کیک و شیرینی میپخت ،مزه اش که یادم نیست اما حسی که موقع سرخ شدن شیرینی یا ...
1 خرداد 1394

بابا جون

سلام امروز میلاد حضرت علی علیه السلام و روز پدر بود . این روز رو به همسر مهربونم تبریک میگم و قدر دان محبت های بی دریغش هستم. و از دختر گلم هم میخوام همیشه قدردان پدرش باشه،دختر نازنینم نمیدونم وقتی این متن رو میخونی چه احساسی داری اما  بدون که بابا همه تلاشش رو برای آینده تو کرده و خواهد کرد خواهش میکنم قدر دان زحمت هاش باش.عاشقانه دوستش  داشته باش که بهترین بابای دنیاست. روز پدر رو به با باجون خودم هم تبریک میگم پدر مهربونی که تمام دوران طولانی بیماری مادرم رو دوشا دوش مادرم تحمل کردو همیشه مایه دلگرمیش بود و این ویژگی رو تو هیچ مردی ندیدم. مردی که مادرم تا آخرین روزای عمرش عاااشقش باقی موند. و همینطور داداش گلم که...
13 ارديبهشت 1394

بای بای مم

دختر نازم از طرف خودم به دوتامون تبریک میگم،الان سه روز و سه شبه که به طور کامل شیر مامان جونو نمیخوری.ومیتونم بگم براحتی (هم برای من و هم تو )از شیر گرفته شدی. الانم دارم کمکت میکنم پوشک رو کنار بگذاری مدام بهت گوشزد میکنم که نباید تو خونه و تو شلوارت جیش کنی گاهی اوقات خبرم میکنی که جیش داری و خیلی وقتها هم کاره خودتو میکنی. دوستت دارم دختر مهربونم و اما چطور از شیر گرفتمت... اولا سعی کردم وعده های شیر خوردنتو کم کنم آخرین وعده ایی که حذف کردم شیر قبل و بعد از خوابت بود به این شکل که تقریبا دو هفته وعده صبع تا ظهرت رو کم کردم بعدش دو هفته ایی هم وعده ظهر تا شبت رو قطع کردم بعد در ادامه وعده ظهرت رو قطع کردم ،که چون عادت داشتی ظ...
7 ارديبهشت 1394