پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
سقف خونه ی ماسقف خونه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

دختر دانا و پرمهر مامان

مامان یه دختر ناز شدم

امروز سه شنبه چهارمه،دختر نازم پنج شنبه گذشته 30خرداد بدنیا اومدی روزی که ...     امروز سه شنبه چهارمه،دختر نازم پنج شنبه گذشته 30خرداد بدنیا اومدی روزی که اصلا فکرشم نمیکردم،داستان از این قرار بود که من وبابا رفتیم پیش دکتر گفتم که نی نیم هنوز نیومده دکتر گفت برو سونو بده وقتی سونو دادم دکتر گفت آب دور نی نیت کم شده وزن  نی نیتم بالاست در نهایت همون شب برای زایمان بستری شدم تا صبح منتظرت بودیم نهایتا مامانی راهی اتاق عمل شد بعد از چند دقیقه با شکم پاره رو تخت جراحی بودم که یکدفعه صدای گریه یه نینی اومد ومن رسما مامانه یه دختر ناز شدم واااااای دخترم نمیدونی مامان چقد اذیت شد چه موق...
4 تير 1392

بدون عنوان

سلام دخترم دیگه  نمی گم نی نیم ماشاله خانوم شدی عزیز دلم ،از قرار 12 روز دیگه میای پیش مامان وبابا، الانم من  پیش مادربزرگ وخاله هستم،بابا منو بزور اینجا نگه داشته چون میترسید من تو خونه تنها باشم!!!!!!!!!!! من که اصلا نمیترسم،دختر گلم الانم استرس دارم نکنه تو بخوای بیای و بابا اینجا نباشه گفته باشم بابا نباشه انرژیم برای بدنیا آوردنت نصف میشه حالا خود دانی ...
19 خرداد 1392

مامان جون فقط میتونم برات دعا کنم

سلام پارمیس گلم  دختر نازم خانوم خانومای من خوشگل خانوم من،خوبی مادر؟عزیزم اگه به تاریخ آخرین سونو باشه 21 روز دیگه یعنی 3هفته دیگه بغل مامان وبابایی. فرشته من دخترم حتما میدونی چه اتفاق بدی افتاده . فدای روی ماهت بشم یه کار برای مامان @بکن،از خدا بخواه @ مادربزرگت اینقدر تو این دنیا عذاب نبینه@خداوند هر جور که صلاح میدونه شفاش بده ،نجاتش بده از این همه درد و خستگی و رنج. دختر@@م@قول بده به مامان@@@ که دعا میکنی@شب بخ@یر فر@شته زند@@گیه من وبابا@@. میبوسمت. (هرعلامت @که گذاشتم به نشونه یه تکون از تو دختر نازم تو شکم مامانه) سه شنبه 92/3/14 ...
14 خرداد 1392

مورچه ای؟پرنده ای یا ماهی؟

سلام عزیز مامان دخترم میدونی هر صبح که از خواب پامیشم اولین چیزی که منتظرشم چیه؟... یه تکون ازتو دختر نازم،اگه تکون نخوری سریع میرم صبحونه میخورم ولحظه شماری میکنم زودتر یه خبری ازت بشه،مثل همین امروز صبح الهی مادر به فدای هر تکونت حتی اونایی که مثل راه رفتن یه مورچه کوچولوه،یا اونا که مثل پر زدن یه پرنده کوچولوه،یا اونا که مثل لیز خوردن یه ماهی چاقالوه،عزیزم خیلی زود گذشت اگه خانوم دکتراشتباه نکرده باشه قراره16 روز دیگه بیای بغل مامان اما من میگم 21 روز دیگه مونده،تو که از همه بهتر میدونی چقد دیگه مونده   سه شنبه 1392/3/14   8:46 صبح ...
14 خرداد 1392

از خدای مهربون بخواه...

امروز وقتی از خواب بیدار شدم خبر دادن مادربزرگ خیلی حالش بهتره دایی رو شناخته بغلش کرده انشاله که خدا شفای کاملش بده که هیچ وقت غصه نخوره که نمیتونه راه بره آشپزی کنه و...،شفای کامل مادربزرگو از خدا بخواه عزیز دلم،پارمیسه مامان. پنج شنبه ...
9 خرداد 1392